به گزارش پارسینه؛ همیشه خبری هست؛ آتشسوزی در ارتفاعات، قطع درختان در تاریکی و سکوت شب، زمینخواری در حاشیه جنگل. اما نام آنهایی که پای این خبرها ایستادهاند، اغلب جایی در متن ندارد. آنها در سکوت، حافظ طبیعت هستند. جنگلبانانی که در میان خطر، کمبود و بیتوجهی، باز هم زمین را تنها نمیگذارند.
زاگرس با رویشگاههای کمنظیر بلوط که از ارزشمندترین ذخایر طبیعی کشور به شمار میآید، سالهاست زیر فشار تخریب، قاچاق چوب و آتشسوزیهای پیدرپی، کمر خم کرده اما همچنان استوار است. در چنین شرایطی، کار جنگلبان پاسداری از منابع طبیعی و ایستادگی در برابر فرسایش آرام یک زیستبوم است.
نهم مرداد، روز جهانی رنجر، فرصتی دست داد تا صدایی از دل رویشگاه های منحصر به فرد زاگرسی لرستان به گوش برسد؛ صدایی که هنوز آنطور که باید، شنیده نشده است. روز جهانی رنجر (معادل جنگلبان در ایران) یادآور تلاشهایی است که اغلب در سایه میماند. به همین بهانه، همشهریآنلاین با یکی از جنگلبانهای نمونه کشور گفتوگو کرده تا بخشهایی از دغدغهها و واقعیتهای این حرفه را بازتاب دهد.
پرویز سلیمانی، جنگلبان اداره منابع طبیعی و آبخیزداری شهرستان خرمآباد، بیش از 15 سال در خط مقدم حفاظت از جنگلهای زاگرس ایستاده است. او با مدرک کارشناسی ارشد منابع طبیعی و سابقهای پر از گشتهای شبانه، حضور در عملیات اطفا حریق و آموزشهای مردمی، در ششمین جشنواره ملی انتخاب جنگلبان نمونه، برگزیده شد. اما آنچه او از واقعیتهای این شغل روایت میکند، فراتر از تقدیر و افتخار است.
همکارانم بیانگیزه شدهاند
سلیمانی معتقد است با وجود حساسیت شغل جنگلبانی، هنوز حقوق و مزایای نیروهای منابع طبیعی با حجم و سختی کار آنها تناسب ندارد. او از «فلاتزدگی شغلی» در بین برخی همکارانش میگوید؛ نیروهایی که بهدلیل کمبود انگیزه و نبود حمایت به فکر جابه جایی به ادارات دیگر افتاده اند: «سیاستهای منابع طبیعی و وزارت جهاد کشاورزی در مواردی با هم در تضاد هستند، اما ما زیرمجموعه این وزارتخانه ایم. همین باعث شده اختلاف زیادی در حقوق و آیتمهای رفاهی بین ما و دیگر بخشهای وزارتخانه وجود داشته باشد، در حالیکه ما شبانهروز درگیر آتش، قاچاق، گشت و عملیات هستیم.»
مرزبانان خاموش طبیعت
روایت او از کار میدانی جنگلبانها، تصویری روشن از حجم و نوع مسئولیت آنها ارائه میدهد. سلیمانی در گفتوگو با همشهریآنلاین میگوید: «حضور شبانهروزی در عرصهها، شناسایی و مهار آتشسوزیها، مقابله با قاچاق چوب، پایش دامها و حتی گفتوگو با مردم محلی و آموزش اهمیت حفاظت از منابع طبیعی. با اینهمه، کمبود تجهیزات و حتی نیروها نسبت به وسعت مناطق، نبود پشتیبانی قضایی و خطرات جانی، این ماموریتها را پرهزینه و فرسایشی کرده است.»
او خاطرهای از درگیری با فرد متخلفی نقل میکند که برای زغالگیری، درختان بلوط را قطع میکرد: «وقتی به او تذکر دادیم، به درکیری منحر شد و در این درگیری با چوب دستم را شکست. با اینحال، فقط به شرط اینکه دیگر این کار را نکند، از او گذشتم و رضایت دادم.»
آتش، زغال، پرندهای در لانه سوخته
سلیمانی لحظاتی از تلخترین تجربههای خود را چنین توصیف میکند: «آتشی که از دور دیده شد، دویدند، کوبیدند، خاموش کردند، و همانجا کنار خاکسترها خوابیدند. یا لانه کبوتری که مادر تا آخرین لحظه در آن ماند، تا جوجههایش را از شعلهها نجات دهد، اما خودش هم در آتش سوخت. آنجا فهمیدم این کار فقط شغل نیست، عشق است. هرچقدر هم خسته باشیم، وقتی درختی را از بریدن نجات میدمیدهیم یا آتشی را خاموش میکنیم، سختیها از یادمان میرود.»
صدایی که هنوز در حاشیه است
جنگلبانی، شغلی بیمرز از نظر زمان و مکان، پرخطر از نظر جانی و گمنام از نگاه عمومی است. اینها را سلیمانی میگوید و ادامه می دهد: «با اینکه هنوز مجرد هستم، ولی شاهد بودهام که بسیاری از همکارانم با دغدغههای معیشتی، دوری از خانه و ناامنی روانی ناشی از خطرات محیط کار، بهسختی تاب میآورند. به همین خاطر امیدوارم روزی سیاستگذاران و مسئولان، نگاه دقیقتری به جایگاه جنگلبانها داشته باشند، منابع طبیعی را از ساختار کنونی جدا و مستقل کنند و حقوق آنها بر مبنای واقعیتهای کاری بازتعریف شود.»
جنگلبان نمونه لرستانی اما از عشق به کارش میگوید: «من یک جنگلبانم و عاشق وطنم. جنگل برای من فقط درخت و گیاه نیست، قلب تپنده ایران است. وظیفه من، حفاظت از این قلب سبز است، حتی اگر روزی به قیمت جانم تمام شود.»
0 دیدگاه