سرنوشت شوم مرد میانجی در دعوای دو همخانه افغانستانی

به گزارش پارسینه؛ فردی که در یک درگیری مرتکب قتل شده در جلسه محاکمه‌اش در دادگاه کیفری استان تهران گفت به اشتباه مرد میانجی را کشته است.

 متهم که مردی افغانستانی است و در دادگستری افغانستان مشغول به کار بود در جلسه محاکمه از فراز و نشیب زندگی‌اش گفت.

یک سال قبل خبر درگیری میان چند مرد افغانستانی و قتل یکی از آنها به پلیس داده شد. مرد متهم که سعید نام دارد بعد از دستگیری اتهام قتل را قبول کرد و گفت به عمد این کار را نکرده و اصلاً نمی‌داند چطور مرتکب قتل شده است.

با این حال، با توجه به نظریه پزشکی قانونی و کیفرخواست موجود در پرونده و سایر مدارک، سعید برای محاکمه به دادگاه معرفی شد. در جلسه رسیدگی ابتدا نماینده دادستان درخواست صدور حکم مجازات را مطرح کرد و در ادامه متهم در جایگاه قرار گرفت.

سعید زندگی پرفراز و نشیبش را تعریف کرد و گفت: من لیسانس حقوق از دانشگاه تخار در افغانستان دارم و در دادگستری افغانستان کار می‌کردم. برادرم دادستان شهر بود و ما برای خودمان در افغانستان جایگاهی داشتیم اما به دلیل تحولاتی که در افغانستان اتفاق افتاد، مجبور شدم کشورم را ترک کنم و به ایران آمدم تا کار کنم.

متهم گفت: من و چند نفر از هموطنانم در یک خانه زندگی می‌کردیم. روزها کارگری می‌کردم و شب‌ها به خانه می‌رفتم. روز حادثه با فردی به نام عبدالله درگیر شدم. بچه‌ها میانجیگری کردند و من هم دعوا راتمام کردم. دوستم میثم به من گفت برو بیرون و هوا بخور تا اعصابت آرام شوم. من هم بیرون رفتم. چند ساعت بعد که برگشتم دوستم گفت دعوا را تمام کنید تا با هم راحت زندگی کنیم. میثم خیلی پسر خوبی بود. به احترام او وارد خانه شدم و ساکت جایی نشستم. یکدفعه عبدالله به من فحش ناموسی داد.

متهم درادامه گفت: خیلی عصبانی شدم و چاقویی را که کنار بشقابم بود، برداشتم و حمله کردم. میثم خواست جلویم را بگیرد. با او کلنجار می‌رفتم که یکدفعه چاقو به رگ گردنش برخورد کرد. من از اتفاقی که افتاده بسیار پشیمان هستم. اصلاً نمی‌دانم چطور این اتفاق افتاد، چون طرف درگیری من میثم نبود. او می‌خواست میانجیگری کند.

سعید درباره خانواده مقتول گفت: پدر و مادر میثم بسیار خانواده محترمی هستند. آنها هم از خانواده‌های خوب افغانستان بودند که بعد از مرگ آنها فرزندشان مجبور به مهاجرت شد. من درخواست بخشش دارم. امیدوارم بتوانیم خانواده میثم را پیدا کنم و رضایت آنها را بگیرم.

با پایان جلسه دادگاه قضات برای تصمیم گیری وارد شور شدند.