نتیجه یک مطالعه جدید در ایران نشان داده که هرچه تحصیلات افراد بالاتر، احتمال ابتلا به افسردگی هم بیشتر. این مطالعه که روی 4500 کارمند انجام شده، گویای این است که داشتن تحصیلات عالیه در ایران خوشنودی و رضایت نمیآورد و برعکس موجب سرخوردگی و افسردگی افراد میشود و اتفاقا بالاترین سطح سلامت روان را کارمندهایی با تحصیلات زیر دیپلم دارند.
موضوع جالبتر اینکه این نتایج در مطالعات کشورهای دیگر کاملا برعکس است. نتایج تحقیقات جهانی جدید ادعا دارد که هرچقدر سطح تحصیلات بالاتر باشد، نه تنها اینت افراد راضیتر و خوشحالترند، بلکه حتی احتمال وقوع مرگ زودرس در آنها کمتر خواهد شد. این تحقیق ادعا دارد که تحصیلات بیشتر منجر به اشتغال بهتر و درآمد بالاتر و همچنین دسترسی بهتر به مراقبتهای بهداشتی خواهد شد و کمک میکند تا افراد به خوبی از سلامت خود مراقبت کنند. نتایج این پژوهش نشان میدهد که تحصیلات دانشگاهی اثراتی مانند سایر عوامل موثر بر طول عمر مثل تغذیه سالم، سیگار نکشیدن عدم مصرف الکل دارد.
ارتباط تحصیلات بالاتر و افسردگی
اما چه ارتباطی بین تحصیلات بالاتر در ایران و شانس بالای ابتلا به افسردگی وجود دارد و با آن که قاعدتا افرادتحصیلکرده امکان درآمدزایی بیشتری دارند، چرا افراد دارای مدرک زیر دیپلم خوشحالتر و راضیترند؟ و موضوع مهمتر این که چرا نتایج این مطالعه در خارج از کشور برعکس است؟
به باور روانشناسان و جامعهشناسان، نتیجه این گونه پژوهشها میتواند به شرایط خاص اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ایران و تفاوت آن با سایر کشورها برگردد. در ایران، عوامل متعددی میتوانند دلایل این مسئله را توضیح دهند. یکی از این دلایل قطعا مشکلات اقتصادی موجود است که به اختلافات طبقاتی دامن زده است؛ به دلیل وضعیت اقتصادی و نابرابریهای اجتماعی، خیلی از افراد تحصیلکرده نمیتوانند زندگی دلخواه و با کیفیت مد نظرِ خود را بسازند. این موضوع موجب احساس ناکامی و فشار روانی در آنها میشود.
انتظارات بالا و محدودیت فرصتهای شغلی ، یکی دیگر از دلایل این موضوع است. در ایران، فارغالتحصیلان دانشگاهی اغلب با انتظارات بالا وارد بازار کار میشوند، اما فرصتهای شغلی مناسب برای آنها محدود است. این عدم تعادل بین توقعات و واقعیت شغلی ممکن است باعث سرخوردگی، کاهش رضایت شغلی و درنتیجه افزایش میزان افسردگی شود.
موضوع دیگر از نظر روانشناسان این است که در کشورهای توسعهیافته، تحصیلات بالاتر معمولاً با احترام بیشتر، ثبات شغلی و رضایت از شغل همراه است. اما در ایران، مشکلات مدیریتی و فضای کاری ناکارآمد ممکن است شرایط را برای تحصیلکردگان سختتر کند و به افزایش اضطراب و افسردگی منجر شود.
همچنین در کشورهای دیگر، تحصیلات بالاتر معمولاً با دسترسی بهتر به خدمات مشاوره، خدمات اجتماعی و حمایتی همراه است که به تامین سلامت روان کمک میکند. اما در ایران، کمبود خدمات حمایتی و شرایط نامناسب شغلی میتواند شرایط را برای افراد تحصیلکرده دشوار و دشوارتر کند.
چرا دیپلمهها راضیتر هستند؟
اما اگر افراد تحصیلکرده که بالقوه امکان و توانایی درآمدزایی بیشتر را دارند، رضایتشان از زندگی پایینتر است، چرا افرادِ با تحصیلات دیپلم یا زیر دیپلم خوشحالترند؟
روانشناسان، یکی از دلایل این موضوع را توقعات شغلی و درآمدی کمتر افرادِ دارای تحصیلات پایین عنوان میکنند. آنها میگویند این افراد معمولاً با توقعات واقعگرایانهتری وارد بازار کار میشوند و درنتیجه توقع کمتری هم دارند و بنابراین فشار کمتری برای رسیدن به موقعیتهای بالاتر یا درآمدهای بیشتر احساس میکنند. این انتظارات پایینتر منجر به رضایت شغلی بیشتر و احساس آرامش روانی میشود.
افراد دارای دیپلم یا مدراک پایینتر در ایران همچنین اغلب در مشاغلی با انتظارات کمتر و تطابق بیشتری بین مهارت و شغل قرار میگیرند و به دلیل نبود فاصله زیاد بین سطح تحصیلات و نوع شغل، این افراد کمتر با نارضایتی شغلی و فشارهای روانی مواجه میشوند.
دلیل دیگری که متخصصان عنوان میکنند، پذیرش جایگاه اجتماعی و اقتصادی ازسوی این افراد است؛ افراد دارای مدرک های پایین، جایگاه خود را از نظر فرهنگی و خانوادگی پذیرفتهاند و انتظارات بالایی برای تغییر موقعیت اجتماعی ندارند. این پذیرش میتواند از فشارهای ذهنی و روانی بکاهد و رضایتمندی بیشتری برای آنان به همراه داشته باشد.
موضوع مهم تر در این رابطه این است که مشاغلی که دیپلمهها بر عهده میگیرند، معمولاً نیاز به مسئولیتپذیری و فشار روانی بالایی ندارند. این کارها اغلب استرس و پیچیدگی کمتری نسبت به مشاغل حرفهای دارند که تحصیلات بالاتری میطلبند.
حالا چرا تحصیلکردهها افسرده میشوند؟
در این میان چه ارتباط علمی و دقیقی بین نارضایتی افراد تحصیلکرده از کار و ابتلا به افسردگی وجود دارد؟ طهورا جربان، روانشناس در این خصوص به همشهریآنلاین میگوید: یکی از دلایل نارضایتی شغلی در افراد تحصیلکرده، شکاف بین انتظارات و واقعیتهای موجود است. آنها به امید موقعیت بهتر و شغلی با درآمد مناسب درس خواندهاند و تلاش کردهاند، اما درنهایت وارد بازار کاری محدود، ناکارآمد و بیمار میشوند و اغلب با موقعیتهای نامناسب و درآمد پایین مواجه میشوند. این عدم تحقق اهداف باعث سرخوردگی، بیانگیزگی و احساس ناکامی در آنها میشود.
این روانشناس ادامه میدهد: از آنجا که احساس ارزشمندی و اعتماد به نفس در افراد تحصیلکرده تا حد زیادی به موفقیت شغلی آنها وابسته است، این نارضایتی به تدریج بر اعتماد به نفس و شادی آنها تأثیر میگذارد و آنان را در معرض ابتلا به اضطراب و بعد هم افسردگی قرار میدهد.
جربان میگوید: همین شکاف بین انتظارات و واقعیتهای موجود باعث شده که الان میبینیم خیلی از افراد مثلا نسل دهه هشتاد به جای تحصیل در دانشگاه ترجیح میدهند مهارت و تخصصی را در کوتاهمدت آموزش ببینند که درآمدزایی بیشتر و رضایت بالاتری برایشان به دنبال داشته باشند. جوان امروز میخواهد راه صدساله را زودتر طی کند و در دنیای امروز هم راه برای این امکان بازتر است. چون برخلاف گذشته، خیلی از شرکتها برای مهارت و تخصص ارزش بیشتری قائلند تا مدرک دانشگاهی. به همین دلیل خیلی از جوانان ترجیح میدهند بیرون از دانشگاه و در مدت کوتاه چند دوره آموزشی را بگذرانند و زودتر به درآمدزایی برسند.
این روانشناس میگوید: قاعدتا انتظار این افراد با واقعیت هم همخوانی بیشتری دارد. هرچند این افراد هم در ایران صاحب درآمد فضایی نمیشوند که بخواهند زندگی بسیار باکیفیت و متفاوتی داشته باشند. اما حداقلش این است که برای رسیدن به چنین جایگاهی، رنج و سختیهای تحصیل چندساله در دانشگاه را تحمل نکردهاند که حالا به آسانی ناامید شوند و تن به افسردگی دهند.
0 دیدگاه