به گزارش اکوایران، روز دوشنبه 26 اوت، ارتش آزادیبخش بلوچستان (BLA)، یک سازمان تروریستی بلوچ، مجموعهای از حملات را در سراسر استان بلوچستان پاکستان انجام داد که در آن بیش از 70 شهروند و پرسنل نظامی کشته شدند. این حملات در پی اعتراضات چند هفته اخیر در سراسر این استان صورت میگیرد.
خود این حملات نشان دهنده سطح جدیدی از مهارت برای ارتش آزادیبخش، نه تنها در هماهنگی آنها، بلکه در هدف قرار دادن زیرساختهای حیاتی، مانند خطوط راه آهن منتهی به شهر کویته است. آنها همچنین نشان دهنده یک تعهد مستمر از طرف این گروه برای پیشبرد کمپین خود در استان جنوب غربی هستند.
این حملات ممکن است به نظر یک چالش امنیتی داخلی برای پاکستان باشد، نه منبع بیثباتی در محیط امنیتی منطقهای. با این حال، این حملات بخشی از یک شورش گستردهتر در دو طرف مرز ایران و پاکستان است.
افزایش سوءظن پاکستان
به نوشته تارنمای دیپلمات، سال گذشته چندین حمله تروریستی بلوچ در داخل ایران رخ داده است. در پاسخ به این حملات، ارتش ایران در ماه ژانویه مجموعهای از حملات مرگبار را به پاکستان انجام داد که طبق گزارشها شورشیهایی را که از مرز مشترک دو کشور عبور کرده بودند، هدف قرار دادند. در اقدامی تلافی جویانه، پاکستان مجموعهای از حملات را علیه شبه نظامیان مظنون ارتش آزادیبخش ساکن ایران انجام داد. اگرچه هر دو قدرت روابط دیپلماتیک خود را احیا کردند و با هماهنگی تلاشهای ضد تروریسم پس از حملات موافقت کردند، اما این حوادث حساسیت هر دو کشور را نسبت به این تصور که شورشیان حملاتی را در که داخل مرزهای آنها انجام میدهند، ممکن است در مرزهای همسایهشان انجام دهند، برجسته کرد. همچنین بر تمایل آنها برای استفاده از نیروی یکجانبه در پرداختن به این موضوع تاکید کرد.
عملیات تروریستی در پاکستان
این شرایط است که بر پیامدهای شدیدتر حملات 26 اوت تأکید میکند، یعنی افزایش سوءظن از جانب پاکستان مبنی بر اینکه ایران ممکن است تمام تلاش خود را برای تعقیب شبه نظامیان ارتش آزادیبخش در مرزهای خود انجام ندهد. به هر حال، در هفتههای منتهی به حملات روز دوشنبه، چندین رویداد حاکی از آن بود که شورشیان در دو طرف مرز فعالیت میکنند.
به طور مثال، در 19 ژوئیه، وحید کمبر، رهبر برجسته جبهه آزادیبخش بلوچستان (از سلف BLA)، توسط نیروهای امنیتی پاکستان دستگیر شد. در ظاهر، این مسئله ممکن است چندان نگران کننده به نظر نرسد، اما گمانهزنیهای گستردهای مبنی بر اینکه این آدم ربایی در خاک ایران رخ داده است، وجود دارد که نشان میدهد شبه نظامیان بلوچی میتوانند به راحتی از مرز ایران عبور کرده و در آنجا عملیات انجام دهند. علاوه بر این، ربوده شدن او توسط پرسنل پاکستانی (به جای ایرانی) نشاندهنده کاهش اعتماد اسلام آباد به همکاری جمهوری اسلامی ایران در تلاشهای ضد تروریسم است.
سوءظن در کمپین مشترک مبارزه با تروریسم
نشانه دیگری از شورش فرامرزی در 16 اوت در کویته رخ داد . در این روز پنج جسد گلوله خورده آویزان از تیرهای برق پیدا شد. اجساد که به عنوان اتباع افغانستان معرفی شدهاند، تنها 20 روز قبل در یک ویدئو توسط جیش العدل، برجستهترین گروه شورشی بلوچ که در سمت ایران از مرز فعالیت میکنند، نمایش داده شدند. پیامی که جیشالعدل میخواهد بفرستد غیرقابل انکار است: ما میتوانیم در سراسر بلوچستان عملیات کنیم، و نیروهای امنیتی پاکستان نمیتوانند ما را متوقف کنند.
با توجه به این حوادث، برای پاکستان یا ایران سخت است که استدلال کنند که گروههای شورشی بلوچ مربوط به آنها در قلمرو دیگری فعالیت نمیکنند. استدلال اینکه همتایان آنها در داخل مرزهای خود یک کمپین مبارزه با تروریسم موفق را علیه چنین گروههایی انجام میدهند، برای هر دو دشوار است.
میتوان به طور منطقی اشاره کرد که چنین روابط تروریستی فرامرزی لزوماً به معنای افزایش تنش بین ایران و پاکستان نیست. گذشته از همه اینها، فعالیت شبه نظامیان در دو طرف مرز، سابقه طولانی دارد. علاوه بر این، به نظر میرسد توافقنامه مبارزه با تروریسم بین ایران و پاکستان در اوایل سال جاری تاکیدی بر درجهای است که هر دو کشور ضرورت همکاری را هر چند ناقص تشخیص میدهند.
تاریخچه خشونت؛ همکاری یا اتهامافکنی؟
با این حال، تاریخ شورش در هر دو طرف مرز نشان میدهد که این تعهدات لزوما به موفقیت پایدار تبدیل نمیشوند. هر دو کشور مدتهاست که از مشکل ستیزهجویان فرامرزی آگاه بودهاند، با این حال بیشتر درگیر اتهامات علیه هم میشوند تا همکاری.
ایران پاکستان
در سال 2009، پس از آنکه گروههای شبهنظامی بلوچ مرتبط با پاکستان حملاتی را در ایران انجام دادند، تهران اسلامآباد را به حمایت از شبهنظامیان متهم کرد. پس از یک حمله مرگبار در سال 2013 که منجر به کشته شدن 13 تن از اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد، جمهوری اسلامی ایران تا آنجا پیش رفت که برای هدف قرار دادن مسئولین این حمله، حملات موشکی به پاکستان انجام داد. پس از ربوده شدن چهار سرباز ایرانی توسط شبه نظامیان بلوچ در سال 2014، ایران تهدید کرد که نیروهای خود را به پاکستان اعزام خواهد کرد.
تنش میان دو کشور بر سر مسئله بلوچ نیز در سالهای اخیر کاهش نیافته است. حملات راکتی ایران به پاکستان در سال 2017، سرنگونی پهپادهای ایرانی توسط پاکستان در سالهای 2017 و 2019، و اتهامات پاکستان به حمایت ایران از شبهنظامیان بلوچ تا سال 2023، همگی بر میزان بیاعتمادی حاکم بر این روابط تأکید میکنند. مهمتر از همه، چنین دورههایی از تنشهای تشدید شده تقریباً همیشه به برخی تعهدات هر دو طرف برای مقابله مشترک با شورش منجر میشود، و با این حال چنین تعهداتی به ندرت برای جلوگیری از دور بعدی خشونت کافی است.
بازی مقصر یاب و زنگ خطری که به صدا در آمد
سابقه حملات انتقامجویانه متقابل پس از شکست تلاشهای مشترک ضد تروریسم بین ایران و پاکستان، به ویژه با توجه به پیچیدگی و گستردگی حملات 26 اوت و ناکامی نهادهای اطلاعاتی هر دو کشور در توقف آن، نگرانکننده است. فعالیتهای تروریستی مرزی در چند ماه گذشته شواهدی دارد که ادعا میکند دستگاه اطلاعاتی پاکستان این مشکل را کاملاً داخلی نمیداند، زیرا مقامات دفاعی به «سازمانهای اطلاعاتی متخاصم» اشاره میکنند که تلاش میکنند زیرساختهای پاکستان در این استان را که در اطراف بندر گوادر متعلق به چین و کریدور اقتصادی چین و پاکستان (CPEC) است مختل کنند. این گمانه زنی مبنی بر اینکه ستیزه جویان زیرساختهای CPEC را هدف قرار میدهند توسط نخست وزیر شهباز شریف در 27 اوت تکرار شد.
اگرچه چنین اظهارنظرهایی لزوماً انگشت اتهام را به سوی ایران نشانه نمیگیرد، اما نشان میدهد که پاکستان معتقد است 1) بازیگران بینالمللی تا حدی مسئول این حمله هستند و 2) چنین بازیگرانی با موفقیت کریدور CPEC مخالف هستند.
در این رابطه، دیدن اینکه چگونه مقامات اطلاعاتی پاکستان میتوانند ایران را به عنوان مقصر اصلی، چه در شکست عملیات ضد تروریستی و چه در حمایت آشکار از BLA معرفی کنند، دشوار نخواهد بود. ایران در چند دهه گذشته در حال توسعه یک بندر رقیب گوادر در چابهار بوده است و در اوایل سال جاری چندین قرارداد در این بندر با هند، رقیب اصلی پاکستان امضا کرده است. چنین طرحهایی در مرکز به اصطلاح کریدور حملونقل بینالمللی شمال-جنوب، پاسخ هند به طرح کمربند و جاده چین، که CPEC بخشی حیاتی از آن است، قرار دارد.
این بدان معنا نیست که ایران واقعاً در حملات 26 اوت نقش داشته است. بلکه صرفاً تأکیدی بر این است که اگر پاکستان به دنبال یک بازیگر خارجی مقصر باشد، ایران با کشوری مطابقت دارد که ممکن است انگیزه و ابزار لازم را داشته باشد تا حداقل بر اساس اطلاعاتی که نشان میدهد حملهای در پاکستان رخ خواهد داد، عمل نکند. این مسئله، همراه با سابقه طولانی بیاعتمادی که هر دو کشور در برخورد مشترک با این شورش فرامرزی دارند، تمایل آنها به استفاده از زور علیه یکدیگر، و روند افزایشی در فعالیتهای تروریستی فرامرزی قبل از حمله، باید دلیلی برای زنگ خطر باشد.
این حملات، یک ضربه بدیع و عمیق علیه تلاشهای استراتژیک پاکستان برای آرام کردن بلوچستان است. شوکه شده از پیچیدگی حملات روز دوشنبه، بی اعتمادی به همسایگان خود، و جستجوی مقصر، این احتمال وجود دارد که پاکستان به همکاری ضد تروریسم با ایران با سوءظن فزاینده نگاه کند. مطمئناً این اولین بار نیست که پاکستان تصمیم میگیرد رویکرد یکجانبهتری در قبال شورش بلوچستان اتخاذ کند.
0 دیدگاه