کد خبر: ۱۸۸۹
تاریخ انتشار: ۱۴ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۷:۲۶        04 March 2016
ایرنا- این روزها بحث استفاده نکردن باشگاه ها از مربیان جوان داخلی در تیم های فوتبال به یکی از مباحث داغ رسانه ها تبدیل شده و در چند روز گذشته نیز مصاحبه هایی در همین رابطه از بازیکنان سابق یکی از تیم های مطرح پایتخت و مربیان جوان امروز فوتبال کشور در رسانه ها منتشر شد که یک نکته مشترک داشت؛ گلایه از بی توجهی به مربیان جوان و جدید.

جواد زرینچه و مهدی پاشازاده که زمانی از بهترین بازیکنان سال های نه چندان دور استقلال و تیم ملی شناخته می شدند، این روزها کسوت مربیگری بر تن کرده اند اما دریغ از اعتماد به آنها از سوی تیم های لیگ برتری. البته چنین اتفاقی برای بسیاری از مربیان قدیمی تر و جدیدتر فوتبال ایران نیز رخ داده است. شاید این حرف تکراری باشد اما واقعیت این است که چرخه ای بسته از مربیان در فوتبال ایران وجود دارد که مدام و در فصول مختلف فوتبال از این تیم به آن تیم می روند و لیگ برتر را قرق خود کرده اند.

هر سال در آغاز فصل و در زمان نقل و انتقالات و حتی در نیم فصل که باشگاه های لیگ برتری به دنبال مربی هستند، همیشه نام مجموعه ای از افراد خاص به عنوان گزینه تیم ها به گوش می رسد. این اتفاق، هم درباره عده محدودی مربی ایرانی صادق است و هم درباره جمع انگشت شماری مربی خارجی که سابقه فعالیت در فوتبال ایران را دارند؛ ان شالله که پای هیچ واسطه ای در میان نیست ولی آیا حضور تعداد محدودی مربی خارجی در فوتبال ایران و جا به جایی در باشگاه های مختلف عجیب نیست؟ مطرح شدن نام مربیان داخلی و خارجی ناکام به عنوان گزینه های هدایت هر باشگاهی در ایران که به دنبال مربی می گردد، چطور؟

دو سال پیش بود که یک مربی همواره ناکام چهار بار بین تیم های مختلف جا به جا شد و آخر سر هم به همان تیم اول بازگشت، البته در این میان در تمام تیم های تحت هدایتش نیز ناکام بود اما با تکیه بر همان دلایل ناشناخته و احتمالا امدادهای غیبی، در سن ۷۴ سالگی باز هم بیکار نماند.

پاشازاده جوان که تاکنون تیم های گسترش سهند، شهرداری تبریز و آلومینیوم اراک را از لیگ دسته دو به دسته یک رسانده و هم اکنون با تیم پارس جم در حال تکرار این موفقیت برای چهارمین بار است، اعتقاد دارد اگر در آلمان چنین کاری انجام می داد هم اکنون سرمربیگری تیمی معتبر مانند دورتموند را به وی می سپردند.

زرینچه هم که امیدوار است تا زمانی که از دنیا نرفته فرصت سرمربیگری استقلال را به او بدهند، از این اتفاق عجیب حرف می زند که برخی مربیان تیم خود را به دسته پایین تر می رسانند اما در عین ناباوری در فصل بعد باز هم با یک تیم لیگ برتری قرارداد می بندند.

البته انتظار اینکه مربیان جوان از همان آغاز کار خود فرصت هدایت تیم های بزرگ لیگ برتری را پیدا کنند غیر منطقی و اتفاقا رویه حاکم در فوتبال ایران برای برخی بازیکنان تازه بازنشسته خاص است اما مشکل اینجاست که غیر از همان موارد معدود، هیچ اعتمادی به دیگران نمی شود.

باشگاهی مانند بارسلونا که بهترین و به گواه آمار موفق ترین تیم فوتبال جهان در ده سال گذشته بوده است، با سپردن سکان هدایت تیم خود به افرادی مانند پپ گواردیولا و لوئیز انریکه توانست جام های متعددی کسب کند. در فوتبال ایران هم باشگاه هایی مانند ذوب آهن، نفت تهران و استقلال خوزستان ثمره اعتماد خود به مربیان جوانی مانند یحیی گل محمدی، علیرضا منصوریان و عبدالله ویسی را دیده اند اما تیم های دیگری هم هستند که شرایطی کاملا متفاوت دارند.

یک بازیکن پیش از اینکه فوتبالش تمام شود به سرمربیگری می رسد و پس از چند سال چرخیدن بین تیم های مختلف همچنان در لیگ برتر حضور دارد. نه دوره مربیگری دیده است و نه مربی موفقی محسوب می شود اما هر سال بین تیم ها برای به خدمت گرفتن او دعوا می شود.

درباره موفقیت های یک مربی دیگر هم حرف و حدیث های زیادی وجود دارد اما همیشه یکی از گزینه های هدایت تمام تیم هایی است که به دنبال مربی می گردند.

یک باشگاه در ابتدای فصل به دنبال مربی می گردد و نام یک مربی خارجی به صورت جدی مطرح می شود اما ناگهان همان مربی در میانه فصل سر از یک تیم دیگر در می آورد. آیا مطرح شدن نام یک مربی برای دو باشگاه در طول یک فصل، آن هم یک مربی خارجی که پیش از این هیچکس در فوتبال ایران نامش را نشنیده بود عجیب نیست؟

در روزگاری که بسیاری از مربیان خارجی بی کیفیت بارها ناکارآمدی خود را نشان داده اند و بسیاری از مربیان ایرانی که سال هاست مشغول کارند نیز پایین بودن دانش خود را ثابت کرده اند، شاید ورود مربیان جوان تر به چرخه تیم های لیگ برتری، بتواند فوتبال ایران را از سکونی که اکنون دچار شده است نجات دهد.
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر: