بنا بر آمار، میانگین تخت در برابر هر هزار نفر در ایران، حدود ۱.۶ در منطقه ۲.۵، میانگین جهانی ۳.۱، در اتحادیهی اروپا ۵.۴، و در کشوری مثل آلمان ۸ تخت است. در کرمان، جنوب، و برخی مناطق تهران کمتر از نیم تخت برای هر هزار نفر!
آیا کشوری که وضع تختهای بیمارستانیاش چنین است؛ باید از درآمدزا بودن توریسم پزشکی و شهرکهای سلامت حرف بزند؟
وقتی
به دلیل کمبود تخت و امکانات جانبی برای یک عمل آنژیو در شهر بوشهر به
طور متوسط باید در نوبت چهل روزه قرار گیرید، برای انجام یک سونوگرافی در
حالی که از درد کلیه به خود میپیچید در بیمارستان شهر خمین به شما نوبت دو
هفتهای میدهند، و برای یک عمل آپاندیس در بیمارستان امام خمینی تهران به
علت خالی نشدن تخت آنقدر در بخش اورژانس میمانید که بعد از ترکیدن
آپاندیس، شما را عمل کرده و بهناچار در بخش کودکان بستری میکنند و ...،
با چنین وضعیتی چه لزومی دارد برای خدمات دادن به خارجیها بخش بینالملل
در بیمارستانها راهاندازی شود؟
مدام میگویند توریسم پزشکی و شهرکهای سلامت به اشتغالزایی و درآمدزایی کمک میکند. مگر درمان هموطنان، شغل نیست؟ آیا باید سالی ۳۰۰ تا ۴۰۰ میلیون برای آموزش پزشکان هزینه شود و ده سال در بیمارستانهای دولتی و مناطق دور افتاده دورهی انترنی طی کنند و وقتی پزشک حاذق و ماهری شدند، بروند شهرک سلامتها؟ درآمد بیمارستان خصوصی و هتل بیمارستانها کم بود؟
وزارت بهداشت که طبق سنتی چهل ساله هیچ آماری از وضعیت جراحیها و آزمایشات کلینیکی و پاراکیلینکی در کشور و به تفکیک استانها و بیمارستانها و پزشکان جراح نمیدهد. چه تضمینی هست که توریسم پزشکی پوششی برای پیوند اعضا نباشد؟ اگر خارجیها عمل چشم میخواهند که اسرائیل سالهاست شناخته شده است؛ اگر دنبال جراحی قلب هستند که ترکیه پیشتاز است؛ اگر سرطان و سوختگی و بیماری شیمیایی است که کشورهای اروپایی هستند. واقعاً نگاهی به وضعیت وخیم خدمات پزشکی در کشور و در مقابل اصرار برخی بر ضرورت راهاندازی شهرکهای سلامت و بخش بینالمللی در بیمارستانها شکبرانگیز نیست؟
بیخود نیست در همین چند سال گذشته بین وزارت بهداشت و سازمان گردشگری بر سر منافع توریسم پزشکی دعوا و مرافعه راه افتاده.
دکتر علی اکبر ولایتی، رییس بیمارستان مسیح دانشوری، میگوید در ایران حدود ۱۰ هزار تن در لیست انتظار پیوند عضو هستند که هر روز ۱۰ نفر آنها به دلیل فراهم نشدن امکان پیوند، جان خود را از دست میدهند و البته روزی ۱۴ نفر دیگر به لیست متقاضیان اضافه میشود. به گفتهی دکتر ولایتی برای مثال هزینه پیوند ریه در ایران ۲۰۰ میلیون تومان و در اروپا ۲۰۰ هزار یورو (معادل دو میلیارد و هشتصد میلیون تومان) است. وقتی یک خارجی حاضر است چهارده برابر مبلغی که ایرانی میدهد، بدون دردسر و سر و صدا هزینه کند. پیشبینی من این است که توریسم پزشکی به اشتغال کمک میکند، البته اگر کلیهفروشی را شغل حساب کنیم.
شاید این پیشبینی بدبینانه باشد، ولی اگر به سوابق نگاه کنیم دور از انتظار نیست. وزارت بهداشت سالها قبل برای اعضای هیأت علمی دانشگاههای پزشکی رانت و تبعیضی را مصوب کرد که طبق آن میتوانند فرزندانشان را بعد از یکسال تحصیل در خارج به دانشگاههای دولتی داخلی منتقل کنند؛ در حالیکه وزارت بهداشت و کمیسیون بهداشت و درمان مجلس سالهاست به بهانهی حفظ استانداردهای آموزشی اجازه افزایش دانشجویان این رشته را نمیدهند؛ تازه فروش صندلی و اختصاص سهمیههای آنچنانی در تمام این مدت ادامه داشته است.
برخورد ذینفعان قدرتمند این حوزه را در مواجهه با مالیات دادن و نصب کارتخوان هم که دیدیم؟ همین مورد آخر کافی است که خواستار منتفی کردن بحث توریسم پزشکی شویم.
راهحلهای سریع و کوتاه مدت
۱. برای رعایت اصل عدم تعارض منافع، وزیر بهداشت و معاونانش از بین پزشکان و یا ذینفعان مستقیم در امور پزشکی نباشند.
۲. برای لحاظ شدن منافع مردم؛ حداقل نیمی از اعضای کمیسیون بهداشت و درمان مجلس شغلی غیر از پزشکی داشته باشند. درحال حاضر آنچه در مجلس تشکیل شده، کمیسیون پزشکان است نه کمیسیون بهداشت و درمان کل کشور.
۳. قدرت و اختیارات سازمان نظام پزشکی بازبینی و محدود به امور صنفی شود.
۴. قوه قضاییه روند آیین دادرسی و رسیدگی به شکایات و جرایم پزشکی و عملکرد دادسرای انتظامی پزشکان را مورد بازبینی اساسی قرار داده تا اصل بیطرفی و عدم تعارض منافع در این حوزهها رعایت شود.
۵. سند توسعه سند گردشگری که در حال حاضر در کمیسیون فرهنگی دولت است و مصوباتی که وزارت بهداشت با استناد به آنها موضوع توریسم پزشکی را جلو میبرد، بازبینی اساسی شود.